عشق

داشتیم کارامونو می‌کردیم که یه هو حس کردم شیکم ِ صابون خورده‌م غذا می‌خواد. دوان دوان رفتم پیشش غرغروارانه گفتم وای چه‌قد گشنمه!، که بشنوم عه بیا غذا بخوریم اما شنیدم عه برو غذا بخور. یه لحظه ساکت شدم. کرک و پر شوق و ذوقم ریخت. گفتم خب. رنجیدم به همین سادگی.

دو سه ساعت گذشت. کاراش که تموم شد بهش گفتم من ازت دلخورم. مساله پیچیده‌ای نبود اما یاد گرفته بودم وقتی دلخوری هرچند کوچیک و پیش پا افتاده‌ای تو قلبت لونه کرد، وقتی حرفات عادت کردن به ناگفته موندن، برگریزان اون رابطه شروع می‌شه! گفت به خاطر شام؟ و خندید و به خودش افتخار کرد که چه باهوشه! با حرص نگاش کردم. گفت ببخشمش. خندیدم و باز آرامش، رخنه کرد تو تمام وجودم.

وقتی در مورد مسائل رابطه حرف بزنیم، خیلی چیزا به راحتی قابل حل شدنه. وقتی به هر دلخوری اهمیت بدیم، وقتی طرف مقابل بلد باشه برای احساسات عشقش ارزش قائل باشه، لازم نیست حرفامونو تو خودمون بریزیم. و وقتی طرفین به حدی از بلوغ فکری رسیده باشن که برای چیز هرچند کوچیک و بی‌اهمیتی که خاطر کسی که دوستش دارن رو آزرده، عذرخواهی کنن، اون وقته که رابطه رشد می‌کنه…

تو یه رابطه صادقانه، واسه پذیرش داشتن، واسه عشق گرفتن، نیازی به دروغگویی نیست. اگر هر کدوم از ما تو رابطه‌ای باشیم که نیاز ببینیم خودمون رو مخفی کنیم تا دوست داشته بشیم، دروغ بگیم تا از دعوا جلوگیری کنیم، اون رابطه به جای رشد ما، به جای آرامش، به جای شادی، برامون سرکوب، درگیری ذهنی و ناراحتی به بار میاره.
از نشونه‌ها غافل نشیم.

اینکه بخوای با کسی باشی که اون نمیخواد با تو باشه، آرامششو به هم بزنی تا کنارت باشه، اسمش عشق نیست، خودخواهی محضه…!
مدت هاست با همچین آدمی درگیرم! آدمی که مرز بین عشق و خودخواهی رو نمی‌فهمه، آدمی که هیچ حد و مرزی در مورد اینکه بهش بگی تو رابطه‌ام سرش نمی‌شه و بعد از یک سال که هیچ جوابی از من دریافت نکرده هنوز زنگ می‌زنه و اسمس می‌ده!!
گاهی بد نیست برای همدیگه یه کم، فقط یه کم، احترام قائل باشیم…

– می‌دونی اولیور، من تو این قضیه متخصص نیستم اما، فکر نمی‌کنم عشق، به عوض کردن، یا نجات دادن شخصی مربوط بشه. فکر می‌کنم راجع به پیدا کردن یه شخصه! *

Arrow

من هم دقیقا همین فکر رو می‌کنم. اینکه آدم با یکی آشنا بشه، بهش دلبسته یا وابسته یا هرچی بشه و بعد، بخواد اون رو وارد مسیری کنه که فک می‌کنه درسته، جواب نمی‌ده. اگر اون آدم تغییر کنه، هرگز همون کسی نخواهد بود که شما باهاش فال این لاو شدین. اگر هم تغییر نکنه، هیچ‌وقت اون آدمی نمی‌شه که دنبالش می‌گشتین! اگر اون فرد، همونی باشه که باید، نیازی به نجات دادن یا عوض کردنش نیست. و این‌جوریه که عشق واقعی متولد می‌شه.

 

* دیالوگی از سریال Arrow

درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB