شخصی‌نوشت‌ها

امروز یه آقاهه تو خیابون رفت به یکی کمک کنه و ماشینش رو هل بده. وقتی ماشین اون روشن شد آقاهه به پهنای صورتش لبخند زد. لبخندش تو ذهنم حک شد.

چه خوب ِ که آدم از کمکی که به دیگران می‌کنه لذت ببره…

 

 

پی‌نوشت: این سایت رو توصیه می‌کنم: معرفی کتاب

می‌دونی، به نظرم وقتی می‌تونی به عقایدی که داری افتخار کنی، که ذهنت بی‌تعصب عقاید مخالف رو پردازش کنه…

             

این جمله‌ی شیک و قشنگی ِ. اولین واکنش بهش این ِ که سرها به نشونه‌ی تایید بالا پایین بره، اما دوباره این جمله رو بخونید…

به نظرم این کار واقعا سخت ِ. ما وقتی به یه چیزی معتقد می‌شیم، ناخودآگاه برای نگهداری از خودمون و خودپنداره‌مون عقاید مخالف رو با سوگیری پردازش می‌کنیم. اگر ما بخوایم هر آن ذهنمون رو در برابر عقاید مختلف باز بذاریم، باید انرژی زیادی رو برای بازبینی‌شون صرف کنیم اما اکثر ما ترجیح می‌دیم به عقاید اولیه‌مون دو دستی بچسبیم و خودمون رو در برابر سایر عقاید دور نگه داریم. این کار باعث می‌شه آرامش بیشتری داشته باشیم و با خیال راحت در مورد عقاید خودمون داد سخن بدیم و در برابر عقاید مخالف گارد بگیریم…

پس ظاهرا هیچ اشکالی در این قضیه وجود نداره به جز محروم کردن خودمون از حقیقت!!

پیش‌نوشت: پیشنهاد می‌کنم قبل از خوندن متن نوشته، پی‌نوشت۱ رو بخونید!!

تا حالا شده گیر کنی و ببینی خودت هم حتی نمی‌دونی چه می‌کنی، کجا واستادی، کجا می‌خوای بری؟

خب همه‌چی خوب ِ. نه خوب ِ خوب، اما خوب ِ. تو اما حس کنی نه، یه چیزی کم ِ!

راهی رو رفتم که از اول دوست داشتم. جوری زندگی کردم که می‌خواستم. الان تقریبا می‌شه گفت همه‌چی خوب ِ. کمبود خاصی تو زندگیم از دید دیگران به چشم نمیاد اما درونم آرامش موج نمی‌زنه!

وااای چه حس خوبی ِ لابه‌لای خط هایی که می‌نوشتم، این‌قدر به درونم نزدیک بشم و میون این همه احساس ِ موجود پی ببرم چی کم ِ، چی می‌خوام…

وقتی شروع به نوشتن ِ این پست کردم یه عالمه ایده تو ذهنم بود. حتی سبک و قالب نگارشی موضوع هم تو ذهنم نقش بسته بود!، اما خواستم ذهنم رو آزاد بذارم و دستم رو در نوشتن رها کنم…

پست منسجمی هم تو این شلوغی ِ ذهنم از آب درنیومد اما ازش خوشم میاد. چون بی‌پرده‌ست، بی‌سانسور، از اعماق ذهنم.

پی‌نوشت:

۱٫ دو سه روز ِ معتاد ِ آهنگ جدید خواجه‌امیری شدم. مربوط به تیتراژ سریال نابرده رنج… هست. چون وقتی داشتم این پست رو می‌نوشتم این آهنگ طبق معمول در حال پخش بود، گوش دادنش احتمالا کمک می‌کنه به حس من نزدیک بشید. [دانلود]

۲٫ بیشتر خواهم نوشت. دارم از اون حالت رسمی میام بیرون…

همه‌ی ما “یک روز” عمق تنها بودنمان را درک می‌کنیم…

آن “یک روز” بارها در طول عمر عمر تکرار می‌شود، اما سعی می‌کنیم خودمان را در کوچه‌ی علی‌چپ گم و گور کنیم!

و گاهی هم خودت این تنها بودن و ماندن را تقویت می‌کنی. نه به این دلیل که می‌خواهی تنها باشی؛ یک دلیلش می‌تواند این باشد که تو، تویی. حتی در “ما”هایی که شکل می‌گیرد، من + تو، به طرز وحشتناکی خود را به رخ می‌کشد هر چند وقت یک ‌بار!

Alone

گاهی هم مثل دخترک ِ توی این عکس، مثل من، دلت می‌خواهد تنها باشی و تنهایی‌ات را دوست‌تر داری…

زمان؛ واژه‌ای که هرگز نتونستم درکش کنم…

گاهی همه‌چیز خیلی کش‌دار به نظر میاد اما چندوقت بعد که برمی‌گردی ببینی چی شد کی بود کجا رفت، اثری هم ازش نمی‌بینی.

می‌گن واسه خدا زمان مفهومی نداره، اما آیا برای ما داره؟ واقعا داره؟؟ کافی ِ ساعتامون رو جمع کنیم و چشم بپوشیم از آمد و شد ِ شب و روز. اون وقت ِ که می‌بینی یه عمر درگیر ِ چی بودی!

و هر چی سن بالاتر می‌ره، فراوانی ِ این جمله تو روزمرگیا بیشتر می‌شه که: “انگار همین دیروز بودا…”، و این “دیروز” ممکن ِ گاهی حتی چندین سال قبل باشه.

به هرحال انگار همین دیروز بود که پست قبل رو گذاشتم! امتحانا تموم شد و من خیلی خیلی احساس رهایی، خوشی و آرامش دارم!

سکانس اول:

از ماشین پیاده می‌شم، با بابا می‌رم سمت بیمارستان برای فیزیوتراپی. نگاه‌ها به دنبالم کشیده می‌شه…

سکانس دوم:

توی اتاق منتظرم. یه خانم نشسته که چشم از من برنمی‌داره. فکر می‌کنه من حواسم نیست و نمی‌فهمم اما خب…

سکانس سوم:

میام بیرون. باز همون نگاه‌ها. یه آقاهه لبخند به لب همزمان سوت می‌زنه! به نظرم چندان به دختری برنخورده که از ویلچر استفاده کنه و خوش‌تیپ باشه!! از کنار یه خانومه رد می‌شم، صدای نچ‌نچ‌ش رو از پشت سر می‌شنوم!  اهمیت نمی‌دم و سعی می‌کنم برنگردم بگم: نچ‌نچ به آدم بی‌شعوری مث تو! لبخند می‌زنم و آرامشمو تحسین می‌کنم…

توضیح‌نوشت: این سکانس‌ها واسه من عادی ِ. ولی گاهی وقتا که حس و حالم خوب نیست، یا خیلی حساسم، مثل همیشه چندان پیش پا افتاده به چشمم نمیاد. این‌جور مواقع هم ناراحت نمی‌شم ولی ناخوشایند ِ برام. البته تو سطح شهر، فرهنگ مردم خیلی بهتر شده ولی خب هنوز تعداد این مدل افراد اصلا کم نیست. شاید مثلا برای یه عده جالب باشه ویلچر برقی، ولی خب زل زدن کار درستی نیست و فرد رو معذب می‌کنه. اگر شمای نوعی هم از اون دسته افراد هستین، امیدوارم فهمیده باشین چه کار آزاردهنده‌ایه…

زن بودن، از آن دسته مفاهیمی‌ست که کمتر از سایر مفاهیم به نسبت اهمیتی که دارد تعریف شده و کمتر کسی ورای هر دیدگاه افراطی بدان پرداخته است…

امروز ِ روزگار، حتی امروز در قرن بیست و یک، با اینکه زن‌ها پا به پای مردان برای داشتن زندگی بهتر تلاش می‌کنند، می‌جنگند و گاه به نظر می‌رسد سبک زندگی مردانه اختیار کرده‌اند و بر تساوی حقوق خود با آن جنس برتر (!!) پای می‌فشارند، در خلوت خود، در لحظات تنهایی، آن زمان‌هایی که فقط من و تو می‌دانیم، یک زن نیاز دارد که دوستش بدارند، که شایسته‌ی ستایش و تحسین بدانندش، که با او مثل یک زن، یک خانم، یک پرنسس رفتار شود، که با یک شیء جنـ.سی اشتباهش نگیرند و بفهمند احساسش مسبب ِ هم‌آغوشی‌ست و آن را ارج نهند، که یک مــــــــرد، با همه‌ی غرور مردانه‌اش تنها و تنها برای او زانو بزند و دستانش را ببوسد…

پی‌نوشت:

۱٫ آقایون لطفا چپ چپ نگاه نکنین! اینو یه فمنیست ننوشته، کسی نوشته که زن بودن رو درون خودش تجربه کرده و با کلمات به تصویر کشیده… و باور بفرمایید اهمیت دادن به همسر، نامزد، زوج، پارتنر یا دوست‌دخترتون چیزی از مردونگی شما کم نمی‌کنه هیچ، بهشم اضافه می‌کنه! لطفا تو دلتون نگید لوس می‌شه، پررو می‌شه!!، اگر شما بلد باشین چطور صادقانه عشق بورزید، تنها تاثیرش تجربه‌ی یه رابطه‌ی فوق‌العاده‌ست…

۲٫ خانوما لطفا فکر نکنید دوره‌ی این حرفا گذشته! اگر آقایون امروز این‌جوری رفتار می‌کنن، می‌تونه اثر قانون عمل و عکس‌العمل باشه…!

درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB