کنترل
بزرگمنشی یعنی، خویشتنداری با چاشنی بخشایش.
یعنی هم بتونی جلوی نفس خودت رو بگیری و تحت کنترل داشته باشیش، هم کسی که نمیتونه جلوی امیال و تکانههاش بگیره رو درک کنی و بگذری و ببخشی.
× درست وقتی فکر میکنی همه چیز تحت کنترل ِ، سر به هوا، خوشحال و سوتزنان به راهت ادامه میدی، اتفاقی میافته که گیجوارانه میمونی که: اوووه! چی شد یه هو!
× همیشه آرزوم بوده برادری میداشتم که پشتم باشه، یه حمایت بامنطق، کسی که بتونم دربارهی مسائل زندگیم باهاش حرف بزنم، و اون حتی اگر حس کنه مثلا غیرتی شده، بتونه جلوی خودش رو بگیره و با غلبه بر احساسش، حتی وقتی به نظرش دارم کار اشتباهی انجام میدم، بیقید و شرط کنارم باشه و دوستم داشته باشه. به تصمیماتم احترام بذاره، در عین اینکه نظرش رو بهم میگه. درک کنه که من زندگی رو از دید اون نمیبینم و “نباید” الزاما مثل اون فکر کنم تا دوستداشتنی باشم. داشتن همچین داداشی شبیه رویاست، نه؟ البته هستها، ولی خیلی خیلی کم. خب باورش واسهم سخت ِ که ببینم آرزوم برآورده شده. خوشحالم و احساس خوشبختی میکنم از داشتنش…
× تلاش یکجانبه، در هر ارتباطی، چه یه گروه، چه یه زوج، و چه یه ارتباط دوستانه با همجنس یا غیرهمجنس، همیشه محکوم به شکست ِ —>تجربهی شخصی
× سلایق آدم در هر زمینهای به مرور تغییر میکنه؛ من هیچوقت فکر نمیکردم از آهنگهای محسن یگانه و چاووشی خوشم بیاد ولی…
× اگر کسی، کسی رو دوست داشته باشه، واقعا دوست داشته باشه و بودن باهاش واسهش مهم باشه، و بخواد که کنار خودش داشته باشهتش، هیچ بهانه و حتی دلیلی سد راهش نمیشه. البته این تلاش وقتی معنا داره که بدونه یا حس کنه طرف مقابلش بهش تمایل داره، ولی افتاده مشکلها…
× کسی که خیلی به فلان نقطهضعف فلانی حساس ِ [البته در اینکه اون نقطهضعف در اون فرد وجود داره یا نه، محل تردید است!!]، بهتر ِ بگرد ِ ببینه نمیتونه تو خودش پیدا کنه! به این مکانیسم دفاعی میگن فرافکنی یا پروژکتیو: نسبت دادن صفات خود به دیگران برای رها شدن از اضطراب.
× کلا از سعید شهروز خیلی خوشم میاد. کاراش قوی هستن اکثرا و خیلی به دل من میشینه. اینم جدیدترین کارش: سعید شهروز / کاری نمیکنی [دانلود]
پینوشت: پست قبل، یه نوشتهی نمادین ِ. اون چیزی که شما برداشت کردین نیست.