کار
قدرت یه رابطه به میزان کارهای مشترکی هست که دو نفره انجام میدیم! خیلیها موقع شروع یه رابطه یا خواستگاری به خیلی چیزا مثل افکار و عقاید مشابه، مذهب مشابه، فرهنگ خانوادگی مشابه، وضعیت مالی طرف و خانوادهش و حتی قومیت مشابه رو در نظر توجه میکنن اما یه چیزی هست که معمولا خیلیها بهش دقت نمیکنن! این دقیقا همون چیزیه که موقع یه بحران میتونه رابطه رو نجات بده!:
تفریحات مشترک! سلایق مشترک!
شاید پیشپا افتاده باشه که من موسیقی راک دوست داشته باشم طرف مقابلم مثلا سنتی! اما واقعیت اینه که حتی مهمه که شما تو کافه بیشتر بهتون خوش بگذره و طرف مقابل تو دل طبیعت! اتفاقا همین چیزهای پیشپاافتاده از اون اصلیات مهمتره چون اونا منطق رابطه رو شکل میده ولی این چیزها هیجان و روح رابطهست! اصلا معمولا کسایی که یه جور بهشون خوش میگذره تو عقاید هم بیشتر به هم نزدیکن!
حرف من این نیست که باید همه کارها رو دونفره انجام داد، اما هرچی میزان کارهای دونفره بیشتر باشه، هرچی سلایق و تفریحات مشابهتر باشن اون رابطه قویتره!
آدم هرچی بزرگتر میشه همهچیز براش جدیتر میشه، واقعیتر میشه. یک جورهایی همهچیز از اون فاز «حالا باشه بعدا» خارج میشه. یک هو به پشت سرت نگاه میکنی و نیمنگاهی به جلوی روت میندازی و جمله قبلی به جملهی «ای وای چهقدر کار دارم» یا «چیهمه عقبم از همهچی» تبدیل میشه. احساس فشار زمان میکنی و هرچی سطح توقعاتت از خودت بیشتر باشه استرس بیشتری برات به بار میاره. یه عالمه چیز به ذهنت هجوم میاره یا ممکنه ذهنت خالی از هر فکری بشه! خب حالا چی کار کنم؟! به نظرم اینجور مواقع باید بشینی خود ایدهآلت رو برای خودت بنویسی. یعنی چهجور آدمی باشی که به خودت لیبل موفق بودن بزنی و بالطبع از خودت راضی باشی! بعد خب ممکنه چند مورد به ذهنت بیاد همزمان، مثلا موزیک، زبان، و… اما یادمون باشه آدم هیچوقت نمیتونه تو انجام همزمان چند کار بهترین باشه! در بهترین حالت تو همه موارد میتونه متوسط از آب دربیاد. پس کار بعدی اولویتبندیه. و بعد هم تبدیل اون هدف بزرگ به پلههای کوچیک.
من خودم قصد داشتم همزمان با پایاننامه سطح زبان و مطالعهم رو هم بالا ببرم و وبلاگ رو هم جدیتر دنبال کنم. اما آخر دیدم نه تنها به هیچکدوم اونجوری که میخوام نمیرسم، بلکه از همهشم عقبم! این شد که نشستم به اولویتبندی. تصمیم گرفتم این هفته کارای ترجمهای که قراره با رضا انجام بدیم رو تمومکنیم، تا آخر خرداد فشردهوار رو پایاننامه کار کنم و بعد هم یه دوره فشردهی شیشماهه زبان و خب مطالعه هم تفریحی. وقتی آدم تمرکزش رو روی یه کار بذاره، نتیجهای که ازش به دست میاد با زمانی که همزمان چند کار رو انجام میده غیرقابل مقایسهست! میگی نه، امتحان کن
هم کلی کار دارم هم حوصله کاری رو ندارم. به عبارتی اگر حوصله داشتم وقت واسه همه کارام داشتم اما چون حوصله ندارم وقت ندارم!
معرفی میکنم، دور باطل هستن ایشون!
لطف کنین زودتر ۲۴ خرداد شه، انتخابات ریاست “جمهوری” تموم شه بره ما هم به کار و زندگیمون برسیم!
اینا بس که پارانویا تشریف دارن فکر کردن تنها استفاده ما از گوگل، ایمیل و اصن به طور کلی اینترنت، براندازی نظامشونه!
پاک کردن صورت مساله، که این دولت بهش عادت داره، منجر به حل مساله نمیشه، اما، خیالشون راحت، خیال ما هم راحت! بعد از این همه سال، هنوز نفهمیدیم ما مردم ظلمپذیری نیستیم. ما مردم ظلمدوستی هستیم! اینه که از این مردم هیچ آبی گرم نخواهد شد! پس لطف کنید گوگل مرا پس بدهید تا مقادیری کار علمی انجام دهیم!