والد درون
عادت دارم تو مسیرهای خیلی خلوت آهنگای گوشیم پلی آل بشه؛ داشتم از دانشکدهی پردیس میرفتم دانشکدهی خودمون [حدودا یه ربع طول میکشید] و این بار هم همین کار رو کردم.
تو راه از مسجد دانشگاه صدای اذان پخش شد. ناخودآگاه دستم رفت سمت گوشی که موزیک رو استاپ کنم؛ اما نه، دستمو کشیدم! از خودم پرسیدم چرا میخوای این کار رو بکنی؟ یه حسی درونم گفت به احترام اذان. باز پرسیدم مگه اذان واسهت معنای خاصی داره؟؟ جا خوردم! تشر زدم که بس کن و کار درست رو انجام بده! “والد” درونم بود که داشت سرزنشم میکرد. اما ساکت نشدم. “بالغ”م میخواست سردربیاره از دلیل کارم و “والد”م هرکاری کرد موفق نشد خفهش کنه! جواب دادم چون از اول یاد گرفتم به اذان احترام بذارم. “بالغ”م اما براق شد طرفم که: اول اول ِ، الانم الان ِ!
به فکر فرو رفتم. از صدای اذان خوشم میومد. گاهی یه حس روحانی بهم میداد ولی معنای خاصی نداشت برام. کسی هم اون اطراف نبود که صدای موزیک بخواد حتی واسه دیگری مزاحمت ایجاد کنه و به عقایدش بیاحترامی شه! خودم هم که…
لبخند زدم. موزیک رو قطع نکردم و به راهم ادامه دادم.
پینوشت: خدااااااای من! خواجهامیری کی این آهنگ رو خونده بود؟؟ چرا من نشنیده بودم پس؟؟ عــــــــالی خونده و توصیه میکنم حتما حتما دانلود کنین. [کلیک]