تلخ
همیشه یه حقیقت تلخ رو به یه دروغ شیرین یا یه واقعیت خیالی ترجیح دادم. همیشه دنبال حقیقیت دوییدم بهاشم دادم.
گاهی سخت بودهها! درد کشیدم اصن. ولی لذتش مثل خوردن یه شکلات تلخ، میخزه تو پوست و استخونم.
میزان پذیرش حقیقت، یعنی امور همونطور که هست، نه اونطور که ما انتظار داریم باشه، نشوندهنده میزان صداقتیه که آدم با خودش داره…
تو کتاب بله یا خیر، از اسپنسر جانسون، خوندم حقیقت یعنی اون چیزی که هست، واقعیت یعنی برداشت ما از اونچه که هست. باید نسبت به تفاوتشون آگاه باشیم.
همیشه لبخند بزنیم…
لبخند زدن موقعی که شادیم، باعث میشه میزان هیجانزدگی تعدیل بشه و به جای یه هیجان افراطی که وقتی زمان بگذره جای خودش رو به احساس غمگینی میده، یه احساس مثبت ِ ملایم، با دوام ِ بیشتر بخزه زیر پوستمون.
و لبخند زدن وقتی ناراحتیم، حتی از نوع تلخش، باعث ترشح هورمونهایی میشه که به صورت فیزیولوژیکی احساس خوب بودن رو تو مغز ایجاد میکنه که شاید کمک کنه بتونیم زودتر و بهتر به احساس منفیای که حالا به هر دلیلی شکل گرفته غلبه کنیم.
لحظههامون سرشار از لبخند، حتی لبخند زوری!