پریود
مسکن خوردن واسه دردهای جسمی و تنشی مثل سردرد، و هورمونی مثل پریود تا جایی که از حد تحمل خارج نشه یه اشتباه محضه! وقتی آدم درد داره یعنی بدنش داره هشدار میده که نیاز به استراحت داری نباید از خودت کار بکشی و ازت میخواد به خودت اهمیت بدی. وقتی ما مسکن میخوریم اون درد وجود داره فقط ما احساسش نمیکنیم! اون نیاز به استراحت و اهمیت ضروریه اما ما نادیدهش میگیریم. و درست همینجاست که به فرسودگی نزدیک میشیم! تازه هربار بدن مجبور میشه برای اینکه صداش رو به گوش ما برسونه که ای بابا، مگه با تو نیستم میگم استراحت کن؟، بیشتر تلاش کنه و فرستندههای درد بیشتری رو به سمت مغز بفرسته و در نتیجه بار بعد درد بیشتری رو احساس میکنیم!
بدن ما همیشه داره باهامون حرف میزنه، منتها به زبان نمادین. سعی کنیم با زبان بدنمون آشنا بشیم و بهش گوش بدیم.
خانومها وقتی به روزهای قرمز تقویمشون نزدیک میشن، یه سری تغییرات فیزیولوژیکی-روانی رو باید متحمل شن. اکثرا بهانهگیر، حساس و بیحوصله میشن، احساس خستگی میکنن، بعضیها بداخلاق میشن و بعضی ناآروم. [این سه تا مثال رو از این سایت بخونین (کلیک)]
این شرایط وقتی بدتر میشه که به این تغییرات هورمونی و فیزیولوژیکی، محیط و مسائل زندگی استرسزا هم اضافه بشه! اون وقته که دیگه یه فشار واقعا مضاعف رو ایجاد میکنه و یه خانوم احساس میکنه اوضاع زندگی از کنترلش خارج شده.
خود ِ این تغییرات هورمونی، خیلی وقتا کنترل و کنار اومدن باهاش از عهدهی خیلیها خارج ِ؛ مخصوصا کسانی که درد جسمی زیادی رو تحمل میکنن. بعضیا رو میشناسم که حتی کارشون به بستری شدن تو بیمارستان میرسه!! اما یه عده اگر محیطشون آروم باشه، کسی رو داشته باشن که درکشون کنه و بدونه که اگر الان داره یه حرف غیرمنطقی میزنه معنیش این نیست که بیمنطق ِ، با تغییرات خلق و خوی پارتنرش اون هم رفتارشو ملایمتر کنه، بدونه که طرفش الان از نظر عاطفی خیلی بیشتر از هر زمان دیگهای بهش نیاز داره، حمایتش کنه، ضعف نشون دادنش رو به پای ضعیف بودنش نذاره و . . . خیلی خوب با این تغییرات فیزیولوژیکی کنار میان. حتی شاید تاثیر زیادی هم روی اخلاقشون نذاره.
البته عدهای هم هستن که خودشون وضعیتشون رو کنترل میکنن و به خودشون متکیان. این خیلی هم عالی ِ، اما خب از طرفی تعداد این افراد خیلی کم ِ و از طرف دیگه یه جاهایی یه روزایی اون کنترل از دستشون خارج میشه.
چیزی که میخوام بگم این ِ که چرا تو یه رابطه سعی نکنیم شرایط همدیگه رو درک کنیم؟ مثلا اگر میبینین پارتنرتون به عواطف شما نیاز داره، چرا تصور کنین که مایه گذاشتن واسهش از مردونگی شما کم میکنه یا به اصطلاح لوس میشه؟ من فکر میکنم همین “با سیاست رفتار کردن”ِ که به رابطه آسیب میزنه، نه صداقت و عشق.
چرا همیشه انتظار داشته باشیم طرفمون پرفکت و کامل و منطقی رفتار کنه؟ اونم گاهی شرایط روحی خوبی نداره. گاهی هم هورمونها تا حد زیادی قدرت رو ازش میگیرن [جالب ِ بدونین که نشانگان قاعدگی به اندازهای تو بعضیا شدید ِ که تو طبقهبندی جدید مشکلات پزشکی به رسمیت شناخته شده و اصطلاح سندرم ملال پیش از قاعدگی به عنوان تشخیص مطرح میشه]. یادمون باشه اینکه یه نفر تو یه موقعیت یه جور خاص رفتار کرد، نباید به پای شخصیتش به طور کلی گذاشته بشه.
نکته بعدی اینکه این تجربه برای هرکس یه جوری اتفاق میفته و هرگز تجارب مثلا دوستدختر قبلیتون رو به نفر بعد تعمیم ندین! هر خانومی اینو یه جور تجربه میکنه که منحصر به خودش ِ.
در آخر هم یه صحبتی دارم رو به خانوما: نمیدونم چرا بعضیا اینکه به طرفشون بگن “نزدیک به پریودم هستم” رو اینقدر چیز بدی میدونن! طرفتون که علم غیب نداره بفهمه شما تو وضعیت خاصی هستین. اینم یکی دیگه از تابوهای مسخرهس. با توضیح دادن به پارتنرتون اون درک بهتری نسبت به قضیه پیدا میکنه و دلیل رفتار شما براش قابل درک میشه. یادتون باشه آقایون تو درک علایم غیرمستقیم خیلی ضعیفن و همیشه به توضیحات شما نیازمند…!
دوست دارم نظراتتون رو بشنوم و تو تجاربتون رو شریک بشم…خانوما [اگر دوست داشتین از اسم مستعار استفاده کنین] از تجاربشون و نحوهای که براشون اتفاق میفته، نوع برخورد طرف مقابلشون و اینکه اون واکنش چه تاثیری روی رابطه داشته بگن و آقایون از اینکه واسه پارتنرشون چهجوری اتفاق میفته، نحوهی برخوردشون و اثری که رفتار اونا روی طرف مقابلشون داره.