لبخند
گاهی وقتا فکر میکنم این همه تردید تو ذهن من از کجا میاد… یک جورهایی انگار که نسبت به هیچی مطمئن نباشم. این سوال تکرار بشه که نکنه این راهش نباشه… نکنه مسیرم اشتباه ِ… نکنه تصمیم درستی نگیرم…
و هیچوقت ِ خدا جوابی براش پیدا نمیکنم. بعد غبطه میخورم به اینهایی که به واسطهی مذهب، ملیت، عرف، فرهنگ، یا هر چیز دیگهای که الان به ذهنم نمیرسه، یه مسیر از پیش تعیینشده دارن و در جواب به اینکه چی خوب ِ و چی بد، پاسخی مشخص… وقتی خودت رو کاملا رها میکنی، از هر قید و بندی، هر باید و نبایدی، گاهی همهچیز، حتی یک تصمیم ساده، به نحو طاقتفرسایی سخت میشه!
تو اوج همین بگومگوهای ذهنی، یه چیزی جرقه میزنه تو ذهنم که: آروم باش، آروم ِ آروم…
ذهنم رو آزاد میذارم، حتی درگیریها رو خاموش میکنم…
لبخند میزنم. لخندی ناشی از مسیری که خواهم پیمود. نه اینکه معجزه شده باشه یا الهامی در کار باشه، نه… این آرامش از اونجا ناشی میشه که با تمام وجود حس میکنم دوست دارم این رها بودن رو، و حاضرم تبعاتش رو هم بپذیرم. یادآوری میشه من همون دخترک توی آواتارم هستم که رها از هر قید و بندی تو علفزارها پرسه میزنه و چیزی رو جدی نمیگیره…
به مسیرم ادامه میدم، این بار با این تفاوت که به دنبال ِ یه اطمینان مطلق نمیگردم! تردیدهامو هم به عنوان بخشی از کولهبارم میپذیرم و به این فکر میکنم که مدیون ِ همین تردیدها هستم، اگر تونستم ذهنم رو از هرگونه تعصبی خالی کنم…
همیشه لبخند بزنیم…
لبخند زدن موقعی که شادیم، باعث میشه میزان هیجانزدگی تعدیل بشه و به جای یه هیجان افراطی که وقتی زمان بگذره جای خودش رو به احساس غمگینی میده، یه احساس مثبت ِ ملایم، با دوام ِ بیشتر بخزه زیر پوستمون.
و لبخند زدن وقتی ناراحتیم، حتی از نوع تلخش، باعث ترشح هورمونهایی میشه که به صورت فیزیولوژیکی احساس خوب بودن رو تو مغز ایجاد میکنه که شاید کمک کنه بتونیم زودتر و بهتر به احساس منفیای که حالا به هر دلیلی شکل گرفته غلبه کنیم.
لحظههامون سرشار از لبخند، حتی لبخند زوری!
همیشه لبخند بزن، حتی اگر لبخند زورکی باشه! معلوم شده که لبخند زدن جسمی هم حال روحی رو بهتر میکنه!
فیزیولوژی پیچیدهای داره بدنمون، نه؟؟
پینوشت: یکی به من کمک کنه چطوری میتونم لینکدونیمو درست کنم لطفا!
هوا به شدت دلگیر و دو نفرهست…
عاشق این هوا ام؛ حتی اگر غمگین باشم، حتی وقتی نفر دومی آدم رو زیر این هوا همراهی نکنه.
این هوا و حس و حالش، ذهن آشفتهم رو آروم میکنه. خالی میشم از هر حس خوب و بدی.
فقط لبخند هست و سکوت؛ و دیگر هیچ!