سکوت

برای سکوت باید راه بروزی جست. نباید آن‌قدر خفه‌اش کرد که بغضی شود مهمان گلویت…

سکوتت را، یا فریاد کن، یا اگر نمی‌شود، نمی‌توانی، چون کودکی درونت، برایش حل و فصل کن موضوع را. توضیح بده. نه با عقلت، نه، با دلت. بگذار بفهمد حقیقت چیست و بار و بندیلش را جمع کند! وقت رفتن است دیگر.

نگذار گلویت آشیانه‌ی دنیایی اتفاق ناتمام و حرف ناگفته باشد.

تمامش کن.

بگذار نفسی تازه کنی…

پی‌نوشت: این برف و حال و هوای زمستونی وبلاگم رو دوست دارم. به شما چه حسی می‌ده؟ در مورد عکس پشت صفحه نظرتون چیه؟ این بهتره یا همون آبی ساده؟ *ممنون از آرش عزیز بابت این تغییرات…

هوا به شدت دلگیر و دو نفره‌ست…

عاشق این هوا ام؛ حتی اگر غمگین باشم، حتی وقتی نفر دومی آدم رو زیر این هوا همراهی نکنه.

این هوا و حس و حالش، ذهن آشفته‌م رو آروم می‌کنه. خالی می‌شم از هر حس خوب و بدی. 

فقط لبخند هست و سکوت؛ و دیگر هیچ!

درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB