انتخابات
تلویزیون میگفت دو تا نامزد احتمالی انتخابات هستن که توسط شبکههای بیگانه ترغیب میشن کاندید بشن و خدا میدونه این بار انگیزه انگلیسها چیه!
هیس!
ما اصن نفهمیدیم که منظورشون هاشمی و خاتمی هست و دارن هنوز نیومده زیرآبشون رو میزنن! شما هم به روی خودتون نیارید. یک جورایی بیاین عادت کنیم به احمق فرض شدن. گویا اینجوری به مذاق آقایان بیشتر خوش میایم!
لطف کنین زودتر ۲۴ خرداد شه، انتخابات ریاست “جمهوری” تموم شه بره ما هم به کار و زندگیمون برسیم!
اینا بس که پارانویا تشریف دارن فکر کردن تنها استفاده ما از گوگل، ایمیل و اصن به طور کلی اینترنت، براندازی نظامشونه!
پاک کردن صورت مساله، که این دولت بهش عادت داره، منجر به حل مساله نمیشه، اما، خیالشون راحت، خیال ما هم راحت! بعد از این همه سال، هنوز نفهمیدیم ما مردم ظلمپذیری نیستیم. ما مردم ظلمدوستی هستیم! اینه که از این مردم هیچ آبی گرم نخواهد شد! پس لطف کنید گوگل مرا پس بدهید تا مقادیری کار علمی انجام دهیم!
این روزها تو دانشگاه، حس و حال انتخابات و مخالفتها موج میزنه. حس و حالی که قبل از بال و پر گرفتن، در نطفه خفه میشه.
تو ذهنم این شعر خسرو گلسرخی طنین میندازه که:
گیرم که در باورتان به خاک نشستهام!
و ساقههای جوانم از ضربههای تبرهایتان زخمدار است
با ریشه چه میکنید؟
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرندهاید
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجههای نشسته در آشیان چه میکنید؟
گیرم که میکشید
گیرم که میبرید
گیرم که میزنید
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟
و من… فکر میکنم، گیرم که امتحانات رو جلو انداختین و دانشجوها رو از دانشگاه و خوابگاه بیرون کردین، با فکرشان، با ذهنشان، چه میکنید؟ کسی که فکر میکند را، کور و کر هم کنید، باز خواهد دید و خواهد شنید.
برفها هم آب شدهاند و ما هنوز، کبکگونه میزیایم!