ساراکو
میگه: باید تو مایکروسافت استخدامت کنن.
من: ؟!
– به عنوان تنها موجود زندهای که از ویندوز ویستا خوشش میاد!
من:
از ازدواج خوشم نمیاد. چون ازدواج حداقل تو ایران، پیوند دو نفر نیست، گاهی پیوند دو تا خانواده هم نیست حتی، پیوند دو تا فامیل ه! جوری که اگر خانوادهها و فامیلها رو حذف کنی، بازم نفوذشون هست.
و از ازدواج خوشم نمیاد، چون بهش به دید معامله نگاه میشه. اینکه تو چه منافعی میدی و چهقدر ضرر میکنی، و چی به دست میاری!
تا وقتی دو نفر تو یه رابطه هستن، ممکنه هیچ مشکلی نباشه، همهچی گلوبلبلوار ادامه داشته باشه اما وای به وقتی که خانوادهها وارد رابطه بشن!
هرچند در نهایت از دید من، بهترین رابطهها، رابطهای هست که با وجود دخالتها و ابراز به ظاهر لطفهایی که در نهان به ضرر یه رابطهست، ایمن عبور کنه و یه خراش هم به بدنهش نرسه!
البته خب، چنین رابطههایی انگشتشمارند...
از حضور دو گروه از آدما تو زندگیم گریزونم:
۱. اونایی که اگر تحویلشون بگیری فک میکنن خبریه و خودشونو میگیرن.
۲. اونایی که وقتی تحویلشون میگیری دیگه ولت نمیکنن!
من بدبین نبودم! بدبین نشدم. بدبینم کردند.
اسم بعضی چیزها، روشنفکری نیست، تمدن نیست، طرزفکر اپنمایندانه نیست. اینکه یه پسر بیاد واسه دوستاش از بدن دوست دخترش بگه روشنفکری نیست. اینکه یه عروس دوماد جلوی مهموناشون س.ک.س کنن تمدن نیست.
یه تفاوتی هست، مرزی هست، بین روشنفکری و هرزگی. یه مرز مشخص!