«در یک لحظه خیلی چیزها ممکن هستند، لحظهای بعد فقط یکی اتفاق میافتد و بقیه دیگر وجود ندارد.»*
تو هر لحظهای از زندگی، میشه بین حداقل یک این و یک آن دست به انتخاب زد! و هرگز نمیشه فهمید انتخاب درست چیه. هر انتخابی، هرچند جزئی، میتونه کل آیندهی آدمو دستخوش تغییر کنه.
هیچ راهی برای فهمیدن درست و غلط واقعی وجود نداره. تو یه نسبیت عظیم در حال گردشیم. نمیتونی بدونی انتخابت چه عواقبی برات داره، فقط ریسکه همهچی. چون حتی ممکنه درستترین انتخاب از نظر خودت تو یه برهه زمانی، تو یه برش زمانی دیگه به نظرت غلطترین بیاد! و در عین حال نمیتونه غلط باشه!
چرا؟!
چون مجموع تمام انتخابات بوده که تورو تبدیل به آدمی کرده که الان هستی و احساس پشیمونی داره! اگر یه مسیر دیگه رو انتخاب میکردیم بعید نبود در حسرت وضعیت فعلی میبودیم…
من فکر میکنم به جای دلدل کردن، باید دل رو به دریا زد. باید به مسیر اعتماد کرد و سعی کنیم اون مسیر رو به بهترین نحو جلو بریم. به هر حال به قول لرد عزریل «در یک لحظه خیلی چیزها ممکن هستند، لحظهای بعد فقط یکی اتفاق میافتد و بقیه دیگر وجود ندارد.» پس بهتره به چیزهایی که وجود ندارن فکر نکنیم و چشممون به جلو باشه نه پشت سر!
یادمون باشه، همیشه، ما تلاشمونو کردیم که به بهترین نحو ممکن انتخاب کنیم و چیزهایی که الان میدونیم رو اون موقع نمیدونستیم! و همیشه، یک کاری کردن، هرچی که باشه ، بهتر از هیچ کاری نکردنه…!
* دیالوگی از کتاب نیروی اهریمنیاش
6 پاسخ به همینی که هستی بهترین انتخابت بوده!