گفت تا حالا شده یکی ازت خوشش نیاد؟
گفتم جالبه این سوال رو زیاد از من میپرسن و شخصا برخورد نداشتم. ولی حتما هست و من نمیدونم.
گفت ولی من ازت خوشم نمیاد.
گفتم خب به سلیقهتون احترام میذارم و لبخند زدم.
گفت چطور میتونی لبخند بزنی وقتی یکی داره میگه ازت خوشش نمیاد؟! این نشون میده آدم صادقی نیستی! من اگر یکی بهم بگه ازت خوشم نمیاد ناراحت و عصبانی میشم.
گفتم اولا که من خودم هستم. آدم وقتی یه هویت مشخص داشته باشه، یه سری از آدم خوششون میاد و یه سری خوششون نمیاد! من آدمی نیستم که به خاطر خوشایند و بدآیند کسی زندگی کنم که حالا با بدآیند یکی به هم بریزم. دوما صداقت رو چی تعریف میکنی؟ اینکه من به خودم بگم همه باید از من خوششون بیاد وگرنه من آدم بدیام؟ من با خودم صادقم و میپذیرم که ممکنه کسی از من خوشش نیاد و این به این معنی نیست که من آدم بدیام. این یعنی صداقت، نه اینکه فکر کنی همه باید ازت خوششون بیاد. سوما من وقتی ناراحت میشم کسی ازم خوشش نیاد که اون آدم از اشخاص مهم زندگی من باشه، جز افرادی باشه که میشناسمشون، قبولشون دارم، دوستشون دارم و اونا هم من رو میشناسن و ازم شناخت نسبتا کافی داشته باشن. تازه همونم باز برای حرفش احترام قائلم و عصبانی نمیشم. چون نظرش اینه. ولی ازش میپرسم چرا که اگر سوءتفاهمی پیش اومده باشه چون اون شخص برام مهم و ارزشمنده بتونم رفعش کنم که البته در مورد کسانی که منو میشناسن پیش نیومده؛ نه یه رهگذر که هیچ شناختی از من نداره و حسی داره میگه ازت خوشم میاد یا نمیاد.
حرف من اینه که آدم باید همیشه سعی کنه خودش باشه، خودش رو بشناسه و بدونه میخواد چی باشه کی باشه چطوری باشه. نه بادی به هر سو که با یه تعریف احساس خدایی کنه و با یه انتقاد احساس شکستخوردگی…