آرشیو ماهانه: آوریل 2015

تیک تاک، تیک تاک
آخرین دقیقه‌های بیست و چهار ساعتی که جشن می‌گیریم چون تولدمونه…
دختر بهارم. هفده برام عدد مقدسی شد چون سحرگاهش به دنیا اومدم.
امسال شب تولدم می‌تونست بهترین باشه و در عین حال تلخ‌ترین بود. با خیلی چالش‌های درونی دست و پنجه نرم کردم. سخت گذشت، سخت… اما، زنده موندم. انرژیم کمه. هنوز خسته‌م. انگار یه کامیون از روم رد شده باشه له‌طورم اما زنده‌م. انگار یه چیزی درون من شکسته که اینجوری بااراده و بی‌اراده اشکم دم مشکمه و از چشمام سرازیر…
روز تولدم اما، روز خوبی بود. با اینکه شاید طول بکشه تا ریکاوری شم و دوران نقاهت روحی و جسمیو طی کنم، اما بهم امیدی هست!
تندباد ریشه‌های درختمو لرزونده. امیدوارم روزهای ملایمی در راه باشه تا بتونم باز ریشه بدوونم تو خاک و برگ‌هام رو با آرامش به دست باد بسپارم…
آمین.

درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB