آرشیو ماهانه: اکتبر 2013
نکنه جالب در میان همه رویاها این است که انسان چه چیزهایی را میداند که هنوز به خودآگاه او نیامدهاند و جگونه در رویاهایمان چیزهای زیادی را میدانیم، هرچند زیر نقاب پنهانشان میکنیم…
هنر گوش دادن – اریک فروم
وقتی از کسی بدمون میاد، وقتی هنوز وقتی اون آدم رو رو میبینیم ایشوار از کنارش رد میشیم، یعنی هنوز اون آدم برامون مهمه! یعنی هنوز نتونستیم سپری شدن زمان رو درک کنیم! یعنی هنوز از یه خاطرهی بد رها نشدیم!
و خب به نظر من، همهی اینا، از آدم انرژی زیادی میگیره!
وقتی یکی رو میبینی، طبیعیه که خاطرات مختلفی در مورد اون آدم تو ذهنت باشه، خاطراتی با احساس خوب و خاطراتی با احساس بد. اگر آدم کینهی اون شخص رو به دل بگیره، همیشه با دیدن اون فرد و حتی به یاد آوردنش انرژی منفی زیادی به خودش منتقل میکنه! در واقع این ظلمی هست که ما داریم در حق خودمون مرتکب میشیم! حالا اون آدم وجود داره، چه تو دنیای واقعیت و چه تو ذهن ما. فرض کنید که به جای همراه کردن احساس بد با خاطرات ناخوشایند، احساس رو از خاطره جدا کنیم! چه اتفاقی میفته؟ بخشایش!
به عبارت بهتر، ما نباید سعی کنیم بدیای که دیگران در حقمون میکنن رو فراموش کنیم. چون علاوه بر اینکه این کار نشدنیه و آدما هیچوقت چیزی رو فراموش نمیکنن، بلکه حتی اگر ممکن بود، از یاد بردن بدی دیگران باعث میشه نتونیم تو برخوردهای بعدی از شناختی که در مورد اون شخص به دست آوردیم استفاده کنیم! وقتی شما رفتاری رو که دوست ندارین از یه شخص میبینن، مسلما میبایست باعث بشه در مورد ارتباط با اون فرد محتاطتر بشین. اجازه ندین زیاد بهتون نزدیک بشه یا زیاد باهاش صمیمی نشید یا هرچیز دیگهای.
پس، اگر ما خاطره موجود رو به یاد بسپاریم و اون رو قسمتی از مجموعه شناختی که از یه فرد به دست آوردیم قرار بدیم -و در نتیجه با یه برخورد بد نگیم یه آدم بد بوده- و احساس بد رو با بخشایش کنار بذاریم، یه پکیج کامل و عالی به دست میاد!
از احساس بد رها میشیم و به خاطرهی شکل گرفته به عنوان شناخت جدید از یه فرد نگاه میکنیم!
که صد البته، کار آسونی نیست این کار، اما، شدنیه.