آرشیو ماهانه: می 2012
آخر الزمان شده که عقربههای ساعت اینجوری از هم فرار میکنن؟ چی به سر ساعتها اومده؟ چشم به هم میزنم ۹ ِ صبح جاشو داده به ۹ ِ شب!
این روزها برام روزهای عجیبی هستن. اینقدر اتفاقات عجیب غریب میفته که ذهنم گاهی حوصلهی پردازش کردن نداره و میگه برو تو صف تا نوبتت بشه!
خوبم. یک خوب که به شدت از خودش ناراضیست!
گاهی وقتا دلت میخواد یه اتفاق خاصی بیفته و بعد دچار توهم اتفاق افتادنش میشی…
گاهی هم یه اتفاقی افتاده که چون دلت نمیخواسته رخ بده، خودت رو توجیه میکنی که اتفاق نیفتاده…
میبینین؟
ریشهی خیلی از مشکلات اینه که خواستههای دل رو واقعیت فرض میکنیم.
اگر آدم خودش رو عادت بده وسط حقیقت زندگی کنه ذهنش پر از آرامش میشه.
به قول عباس معروفی، به همین سادگی ست، شاید هم سادهتر.
متناسب با حال و هوای پست: نگفته بودی / مازیار فلاحی [دانلود]
تازه عادت کرده بودم، که تو تنهایی بمونم ~> و همین جا جام خوب ِ!
به سراغ دلم نیایید، هوای حوصله ابری ست…