پیشنوشت: پیشنهاد میکنم قبل از خوندن متن نوشته، پینوشت۱ رو بخونید!!
تا حالا شده گیر کنی و ببینی خودت هم حتی نمیدونی چه میکنی، کجا واستادی، کجا میخوای بری؟
خب همهچی خوب ِ. نه خوب ِ خوب، اما خوب ِ. تو اما حس کنی نه، یه چیزی کم ِ!
راهی رو رفتم که از اول دوست داشتم. جوری زندگی کردم که میخواستم. الان تقریبا میشه گفت همهچی خوب ِ. کمبود خاصی تو زندگیم از دید دیگران به چشم نمیاد اما درونم آرامش موج نمیزنه!
وااای چه حس خوبی ِ لابهلای خط هایی که مینوشتم، اینقدر به درونم نزدیک بشم و میون این همه احساس ِ موجود پی ببرم چی کم ِ، چی میخوام…
وقتی شروع به نوشتن ِ این پست کردم یه عالمه ایده تو ذهنم بود. حتی سبک و قالب نگارشی موضوع هم تو ذهنم نقش بسته بود!، اما خواستم ذهنم رو آزاد بذارم و دستم رو در نوشتن رها کنم…
پست منسجمی هم تو این شلوغی ِ ذهنم از آب درنیومد اما ازش خوشم میاد. چون بیپردهست، بیسانسور، از اعماق ذهنم.
پینوشت:
۱٫ دو سه روز ِ معتاد ِ آهنگ جدید خواجهامیری شدم. مربوط به تیتراژ سریال نابرده رنج… هست. چون وقتی داشتم این پست رو مینوشتم این آهنگ طبق معمول در حال پخش بود، گوش دادنش احتمالا کمک میکنه به حس من نزدیک بشید. [دانلود]
۲٫ بیشتر خواهم نوشت. دارم از اون حالت رسمی میام بیرون…
13 پاسخ به برام هیچ حسی شبیه تو نیست…