یک وقتهایی نمیدانی چه بگویی. پر از حرفهای نگفتهای. حرفهایی که به گمان خودت، به هیچکس نمیشود گفت و تو، اما نیاز داری این کولهباری که روی شانههایت سنگینی میکند را زمین بگذاری و تکهای از آن را با کسی شریک شوی و او بفهمدت. بدون هیچ قضاوتی، سرزنشی، نسخهپیچیای، شنوای حرفهایت باشد، شانهات را بفشارد، سر تکان دهد و بگوید “اوممم درک میکنم”…
22 پاسخ به حرفهای من هنوز، و همیشه ناتمام…