کلافه

چند روز بود خیلی کلافه بودم. حساسیتم بیـــش از اندازه خودنمایی می‌کرد. با کوچک‌ترین حرفی می‌رنجیدم و حوصله‌ی هیچ‌کی رو هم نداشتم کلا. [شما به خودت نگیر لطفا!!!]

نمی‌فهمیدم چرا این‌قدر عصبی هستم (البته هنوزم نمی‌دونم!).

امشب داشتم آکادمی موسیقی گوگوش رو نگاه می‌کردم، این دختر ِ، ماهان، فرت و فرت انرژی مثبت به من منتقل می‌کرد و همزمان یه چیزی درونم می‌گفت “بی‌خیال دیوونه”، “تیک ایت ایزی” و اینا!

دیدی یه وقتایی منتظر یه تلنگری تا خودتو جمع و جور کنی؟؟؟ ماهان امشب واسه من حکم تلنگر رو داشت…

درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB