سکوت

یک وقت‌هایی هم هست که سکوت نه سرشار از ناگفته‌هاست و نه بغض و آه.
آدم‌ها هرچه‌قدر تنهاترند، هرچه‌قدر بی‌تاب‌ترند حرف‌هایشان بیشتر است. حالا چه حرف‌هایی که در قالب ارتباط با دیگران جلوه می‌کند، و چه گفتگوی ناتمام ذهنی در قالب فکر.
آرام که باشی، جا دادن آرامشت در واژه‌ها آن‌قدر سخت می‌شود که قیدش را می‌زنی. می‌بینی نمی‌شود و این نشدن را می‌پذیری و به احترام همان پذیرش، سکوت می‌کنی…‌

من برف رو خیلی دوست دارم، ولی عاشق بارونم…
واسه من یه حس طراوت و تازه شدنی تو بارون هست که لذت‌بخش‌تر از سکوت و سکون و آرامش برفه. از اون گذشته، صدای بارون، خودش آرامش‌بخش‌ترین ترانه‌ی دنیاست…!
باز، بارونه بارونه… و همین امروز رو لذت‌بخش می‌سازه!

یه لحظه‌هایی هست که وقتی رو می‌کنی سمت خدا، خلوتتو به هم می‌زنی تا باهاش خلوت کنی، تو یه سکوت سرد فرو می‌ری و از ذهنت می‌گذره: دیگه حرفی می‌مونه؟
و باز… سکوت می‌کنی…

حرف‌هایی، ناگفتنی
که سنگ‌های آتش‌فشانش
یا گلویت را می‌سوزانند
یا در جستجوی راهی به چشم‌هایت
که بمانند
حرف‌هایی
به‌ سهم سکوت

image

همیشه احساسم به شب این بوده که سکوت و آرامشی که در قلب شب هست، در هیچ کجای هیاهوی روز نیست…
به قول فروغ
من از کجا می‌آیم؟
من از کجا می‌آیم؟
که این‌چنین به بوی شب آغشته‌ام؟

یه وقتایی نه  متن جواب می‌ده، نه sms، نه تلفن و صداش. فقط باید باشه. خودش. کنارت.

یه وقتایی نمی‌تونی حرفی بزنی. نمی‌خوای چیزی بگی. فقط باید نگاش کنی. تو سکوت.

یه وقتایی هست که دلت می‌خواد بی‌خیال هر چی منطق و باید و نبایده بشی. مصلحت‌ها رو قورت بدی یه آبم روش. دلت نمی‌خواد صبر کنی و یه سری چیزا رو در نظر بگیری. دوس داری همین الان، بیاد بشینه پیشت، بزنی یه فیلم ترسناک پلی شه، هی بترسی و بخزی تو بغلش. دوس نداری بگی دوسش داری. دوس داری جوری رفتار کنی که به زیرپوستی‌ترین نحو ممکن بفهمه دوستش داری.

یه وقتایی…

یک دیالوگ از سریال How I met your mother:

زوج بودن سخت ِ و  تعهد دادن برای فداکاری کردن مشکل ِ ، ولی اگر اون آدم درستی [شخص موردنظر] باشه، همه چیز آسون می‌شه. به اون دختر نگاه می‌کنی و می‌فهمی اون همه چیزی ِ که تو زندگیت می‌خوای، و بعد اون کارا [زوج بون، تعهد و فداکاری] آسون‌ترین چیز تو دنیاست، و اگر این‌جوری نباشه، اون شخص، اونی که باید باشه نیست…

این حرف شدیدا من رو به فکر فرو برد. خیلی قشنگ بود، خیلی. آدمایی که خیلی از تعهد و بودن تو یه رابطه می‌ترسن، اگر به شخصی برخورد کنن که واقعا واسه‌شون ساخته شده، واقعا واسه‌شون مناسب ِ و کنار هم احساس بی‌نیازی داشته باشن، همه‌چی آسون می‌شه…

من با لفظ “نیمه گمشده” مخالفم. اینکه فرض کنیم تو دنیا فقط یک نفر واسه ما وجود داره درست نیست. اما عمیقا معتقدم تعداد افرادی که از هر جهت واسه ما مناسبن زیاد نیست، به جرات می‌تونم بگم خیلی کم ِ! و واسه همین، اگر با اون شخص موردنظر برخورد داشتین، اگر کنارش احساس آرامش، امنیت، بی‌نیازی، خوشحالی و فهم متقابل داشتین، واسه حفظ کردن اون رابطه تمام تلاشتون رو بکنین؛ البته یه تلاش دوجانبه، از طرف هر دو نفر… راحت از دست ندین همدیگه رو. ممکن ِ هیچ‌وقت اون شخص جایگزین رو پیدا نکنین و فقط حسرتش بمونه که چرا راحت گذشتین…

خیلی وقت‌ها آدما با یه فرد اشتباهی وارد رابطه می‌شن و همه‌چیشونو خرج می‌کنن ولی همیشه حس می‌کنیم یه چیزی کم ِ. یه چیزی باید باشه اما نیست…

واسه همینم این‌جوری جا افتاده که عشق یعنی غم و عاشقی ینی غمگین بودن. این دقیقا نشونه‌ای هست که ما باید بفهمیم اون شخصی که باهاش فال این لاو شدیم، شخص موردنظر نیست… عاشقی فقط گفتن جمله‌های عاشقانه و خوش گذروندن یا زجر کشیدن نیست. تو یه عشق واقعی، وقتی شخص، همونی باشه که باید باشه، انگار که روحتو لمس کنه، زمان کنارش بایسته، هرگونه احساس منفی ناپدید بشه و مهم نباشه حرف بزنین یا سکوت کنین، بخندین یا گریه کنین، تمام اون لحظات، با آرامش و لذت ِ.

اگر این‌جوری نیست، باید یاد بگیریم خودمون رو گول نزنیم. باید جسارت بیرون اومدن از یه رابطه اشتباهی رو داشته باشیم و بعدشم به خودمون افتخار کنیم. باید بدونیم که بزرگ‌ترین ستم در حق خودمون این ِ که از ترس تنها موندن، به بودن تو یه رابطه اشتباهی، با یه آدم اشتباهی تن‌دربدیم…

به نظرتون تنها بودن بدتره یا تو رابطه بودن و احساس تنهایی کردن؟! جوابش واضح نیست؟

درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB