اسفند

thinking

حس می‌کنم این‌قدر کار دارم که کارش از جا شدن تو واژه‌ها گذشته. باز اسفند… اسفند! روزهای تکاپو و انجام کارهای نیمه‌تموم سالی که نفس‌های آخر رو می‌کشه و آخرین زورتو می‌زنی تا به یه سرانجام نسبی برسونیش! انگار که این اسفند هست که تعیین می‌کنه سالی که گذشته سال خوبی بوده یا نه، از خودت راضی هستی یا ناامید شدی.
می‌دونی، این بدو بدوهای دم عید نماد همین دقیقه نودی بودنمون تو همه مسائل زندگیمونه‌ها. هرچند، دقیقه نود دویدن و تلاش کردن بهتر از اینه که حتی آخرین لحظات رو آدم درنیابه اما، چه حیف از دست دادن ده یازده ماه و به خود اومدن تو یکی دو ماه آخر. صد افسوس که با اومدن سال جدید، باز روز از نو و روزی از نو!
خلاصه اینکه، چه خوبه که آخرای اسفند هرکدوم از ما، یه برنامه، یه پلن، یه سری هدف و خرده هدف داشته باشیم واسه سال جدید و تکلیفمون با خودمون از قبل مشخص باشه که اسفند سال بعد اگر کجای روزگارمون باشیم از خودمون احساس رضایت خواهیم داشت.
یه خودکار، یه کاغذ و یک جو همت، مواد لازم  واسه تهیه لبخندی هست که دم‌دمای عید سال بعد، می‌تونی خودت به خودت هدیه‌ش بدی.

درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB