× بعضی وقتا می‌بینی همه چیز آروم ِ، همه چیز، جز خودت. انگار که زاده شدی برای هر لحظه “بودن”، و “بودن”ی که درد دارد و تو می‌دانی و دردش را به جان می‌خری؛ چرا که حاضر نیستی تهی شوی از “بودن”…

× این‌قـــدر کار ریخته سرم که حتی نمی‌دونم باید از کجا شروع کنم! دست من بود، واسه چند روز هم که شده، بیست‌و‌چهار ساعت رو می‌گستردم بشه سی‌ساعت! خب البته نه واسه اینکه بیشتر از این کاری انجام بدما، نع، واسه اینکه تایم خوابم رو بیشتر کنم :دی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

~x( x-( o^: o:-) i-) b-) [-( @-> @-) >>: >:p >:D< >:) =p~ =d> =; =)) <:-p ;;;) ;;) ;) :| :x :D :> :-ss :-s :-p :-o@ :-o :-j :-h :-b :-? :-> :-< :-/ :-& :-$ :- :* :)) :) :(( :( 8-} 8-> -0- (:| #:-s #-o
درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB