وقتهایی هست که حوصلهی هیچکس را نداری، حتی خودت.
میپرسند چرا؟ لبخند میزنم. لبخندی که مبهم است، مثل حال و هوای این روزهای خودم.
دارم سعی میکنم آدم بهتری باشم، خوبتر و خوبتر بشوم هر روز، اما واقعا آدم خوب چه شکلی هست اصلا؟ گیر کردهام میان خوب و بد. وقتی خوبیها بد میشوند و بدیها خوب، وقتی به این نتیجه برسی که مطلق بودن وجود ندارد، باید در هر لحظه، برای هر کاری، فکر کنی که همین الان همین جا در برابر این شخص خاص و در چنین شرایط و موقعیتی چهکاری درست نیست یا هست!
کاری که از فکر به عمل درآمدنش نیازمند ِ سالها تمرین و آگاهیست. سخت است، خیلی سخت…
4 پاسخ به پرواز را دریاب