لبخند

آدم  می‌تونه آه در بساط نداشته باشه، می‌تونه مشکل جسمی داشته باشه، می‌تونه خانواده‌شو از دست داده باشه، می‌تونه شکست عشقی خورده باشه، می‌تونه عقب مونده ذهنی باشه، می‌تونه هر دلیلی داشته باشه واسه لیبل طفلکی خوردن اما خوشبخت باشه! اینا رو ما همه از اصول خوشحال بودن می‌دونیم که یکیش نباشه تکیه بدیم بهش به عنوان یه بهونه موجه واسه دست از زندگی شستن، اما…

اما وجه تشابهشون چیه؟ چرا یکی با از دست دادن سلامتیش بدبخت می‌شه یکی با از دست دادن خانواده‌ش؟ من فکر می‌کنم به معنا برگرده! آدم وقتی معنای زندگیش تک بعدی باشه، اگر همه زندگیش (یا حالا اصلی‌ترین انگیزه از خواب بیدار شدنش) عشقش باشه، اگر همه زندگیش شغلش باشه، و … وقتی اونو از دست بده تموم می‌شه!

حالا راه حل چیه؟ چه باید کرد؟ باید دلایل متعددی واسه خندیدن پیدا کرد! نشونه‌ی پیدا کردن معنای زندگی چیزهایی هست که به خاطر بودنشون لبخند می‌زنیم، با نبودنشون گریه می‌کنیم و با تصور از دست دادنشون می‌ترسیم!

چطوری می‌شه از چیزی که برامون اهمیت خاصی نداره ولی دلمون می‌خواد داشته باشه یه چیز بامعنا ساخت؟ با وقت گذاشتن براش، ارزش دادن بهش و ساختن اتفاقات هیجان انگیز در مورد اون موضوع! کار سختیه اما به سختیش می‌ارزه! یادمون نره، زندگی ابعاد مختلفی داره!

من فکر می‌کنم پس هستم چرته. اصلش لبخند می‌زنم پس هستم بوده!

وقتی به خدا نزدیک‌ترم، وقتی می‌رم سراغش، وقتی نیایشش می‌کنم و باهاش گپ می‌زنم حالم خیلی خوب‌تره. آروم می‌گیره ذهن سرکش و درگیر و عصیان‌گرم.
دور شدن از خدا، واسه روحم، واسه دلم خوب نیست، جواب نمی‌ده. تجربه اینو بهم ثابت کرده.
این روزها، سرشار از آرامشم، لبریز از لبخند :)

اوج خوشحالیم، یعنی اون لحظه که عمیقا از یه چیزی یا یه حرفی لذت می‌برم، نه خنده‌ست، نه سر و صدا، نه بالا پایین پریدن!
اوج خوشحالی من، لبخنده، آرامشه…

میگه: تو خیلی به آدما خوش‌بینی.
میگم من به آدما خوشبینم تا وقتی که خلافش ثابت شه.
میگه اوهوم اما مشکل اینه که وقتی خلافش هم ثابت میشه باز دلت نمیاد باور کنی! باز توشون دنبال یه خوبی میگردی.
چیزی نمیگم. لبخند معنی‌داری می‌زنم و به فکر فرو می‌رم…

درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB