دیالوگ‌های ماندگار

یه سریال می‌بینیم به اسم Game of Thrones. تو قسمت اول، یکی از شخصیت‌های سریال، ایمپ، که یه کوتوله هست، به یکی دیگه از شخصیت‌ها، جان، که حروم‌زاده‌ست، حرف خیلی قشنگی زد. قبلش این توضیح رو بدم که سریال Game of Thrones یه سریال افسانه‌ای-تاریخی ه و حروم‌زاده بودن طبق خط داستانی، چیز خیلی بدی ه و مردم و حتی عوامل سلطنتی اونو مایه ننگ می‌دونن. ایمپ با کوتوله بودنش مشکلی نداره اما واسه جان، اشاره دیگران به حروم‌زاده بودنش دردناک ِ.

ایمپ: “بذار یه نصیحتی بهت بکنم حروم‌زاده. هیچ‌وقت چیزی که هستی رو فراموش نکن. چون بقیه دنیا فراموشش نمی‌کنن. مثل یه زره تنت کن. و این‌جوری هیچ‌وقت وسیله‌ای برای آزارت نمی‌شه.”

وقتی نقطه‌ضعف یا ویژگی‌ غیرقابل تغییری داری، یا تغییر دادنش از توان تو خارج ِ، که اشاره کردن دیگران بهش، باعث آزارت می‌شه، معنیش اینه که هنوز خودت رو نپذیرفتی! و اگر خودت، خودت رو نپذیری، چطور انتظار داری دیگران بپذیرنت؟ بقیه تورو همون‌جوری که هستی دوست نخواهند داشت، وقتی خودت، خودت رو همون‌جوری که هستی دوست نداری.

چیزی که آزارت می‌ده و در مورد خودت دوست نداری رو به عنوان یه بخش از خودت قبول کن! سعی کن چیزای بد قابل تغییر رو در مورد خودت عوض کنی. تلاش کن هر روز آدم بهتری باشی. اما چیزای غیرقابل تغییر رو تنها بپذیر و رها کن… سخت ِ اما شدنیه!

آخرش وقتی کسی رو از دست می‌دی، همه شمع‌ها همه دعاها، نمی‌تونن این حقیقت رو عوض کنن که تنها چیزی که برات مونده، یه سوراخ و خلأ بزرگ تو زندگیته ، که قبلا یه نفر که بهش اهمیت میدادی اونو پر می‌کرده…

Empty bench

*برگرفته از سریال خاطرات یک خون آشام (The vampire diaries)

همیشه واسه اینکه مامان حوصله‌ش سر نره، از میون سریال‌های در حال پخش از تی‌وی [لازم ِ توضیح بدم منظورم تلویزیون ایران نیست؟]، یه سریال رو انتخاب می‌کنم که شبا با هم ببینیم. یه جور وقت گذروندن با مامانم… این دفعه قرعه به نام یکی از سریال‌های جم کلاسیک، یعنی عشق و جزا افتاد.

سریال عشق و جزا، واسه من‌ی که زیاد سریال می‌بینم، یه سریال کاملا متوسط‌  ِ ، حتی شاید پایین‌تر؛ ولی خب از اونجایی که من هر فیلم و سریالی رو به سبک خودم، و با دید خودم نگاه میکنم و در موردش فکر می‌کنم، ممکن ِ حتی از یه سریال درپیت هم خیلی خوشم بیاد!

نکته قوت این سریال، نحوه ترسیم یه تصویر ِ بالقوه واقعی از عشق هست به نظرم.

اینکه ساواش، با وجود همه درگیری‌هاش، از یاسمین آرامش می‌گیره و در کنارش همه دغدغه‌هاشو فراموش می‌کنه… نه اینکه یاسمین کار خاصی بکنه‌ها، نه، دلیل این آرامش، احساس ِ خود ِ ساواش هست… این آرامش از عشق میاد، نه با حرف زدن، نه با راه‌حل دادن و نه هیچ چیز دیگه…

و این تصویر، خوبیش این ِ که یه چیز رویایی و دور از دسترس نیست…

آکادمی موسیقی گوگوش، امسال هم با ده نفر شرکت‌کننده برگزار شد. این بار تغییراتی داده بودن که از دید من بعضیاش خوب بود و بعضیاش نه.

چالش‌ها خیلی جالب بودن. این امکان رو فراهم می‌کرد که بیننده‌ها با بچه‌ها ارتباط برقرار کنن و بیشتر بشناسنشون. اما در مورد نکته‌ی منفی آکادمی امسال، می‌تونم بگم اینکه هر هفته دو نفر حذف بشن خیلی ایده‌ی بدی بود؛ و مورد دوم عدم امکان رای دادن با sms هستش.

از بین چهار نفر برتر بچه‌های امسال، پیشرفت آوا تحسین‌برانگیز ِ. علاوه بر صدای خاص و خیلی قشنگش، شخصیت دوست‌داشتنی داره و واقعا نازنین ِ. اوایل ماهان رو بیشتر از همه دوست داشتم، و الان هم انرژیشو ستایش می‌کنم، اما به نظرم ماهان بیشتر برای روی صحنه خوندن مناسب ِ تا اینکه من بخوام مثلا آلبومش رو گوش بدم. صداش لحن خاصی داره و من لهجه‌شو هم دوست دارم. امیر صدای قوی و قشنگی داره. گاهی واقعا صداش جادویی می‌شه. اما به نظرم هنوز براش زود ِ و باید بیشتر تو این حرفه جا بیفته. حس می‌کنم زود جوگیر می‌شه و مهم‌ترین مشکلش از دید من این ِ که صداش دل منو نمی‌لرزونه! منو تحت تاثیر قرار نمی‌ده. و به نظرم این ناشی از احساسات خیلی کم ِ موثر توی صداش ِ. و مهران هم صدای خیلــی قوی و تحریرهای عالی می‌ده…

در مجموع امسال من از ماهان به آوا گرایش پیدا کردم ولی آرمین رو از همه بیشتر دوست داشتم. واقعا صداش عالی بود. امیدوارم ادامه بده. من شخصا یکی از طرفداراشم…

پیشنهادات برای آکادمی سال آینده:

۱- مهم‌ترین موضوع این ِ که به نظرم بچه‌ها باید حق داشته باشن آهنگشون رو خودشون انتخاب کنن. مثلا بگن از بین کارهای فلان خواننده یا فلان آهنگساز هرکس یه آهنگ انتخاب کنه. این خیلی ظلم ِ که هیچ دخالتی توی انتخاب آهنگ نداشته باشن.

۲- به نظرم بهتر بود مثل برنامه‌ی American Idol، داورها حق رای داشته باشن و حداقل یک بار بتونن اگر کسی واقعا حقش نبود حذف بشه، نگهش دارن (مثلا آرمین تو برنامه امسال).

۳- حق رای از طریق sms رو برگردونن و مثل سال ۸۹، هر هفته فقط یک نفر حذف بشه.

۴- برای شوی سال آینده، از سه چهار نفر برتر هر دو سال دعوت کنن. امسال هم باید علاوه بر سروش، فروغ و کسری رو هم دعوت می‌کردن.

 

بعدنوشت: مهران برنده شد. صداش خیلی قوی ِ و مبارک باشه واسه‌ش. هنوز هم از نظر من آوا اول ِ.

درباره من

سارایی هستم که قبلا تارا میرکا بود اما از یک جایی به بعد خواست با اسم واقعی‌ش بنویسه. اینجا از فکرهام و تجربه‌های شخصیم می‌نویسم که برام مهم هستن و بهم کمک می‌کنن آدم بهتری باشم تا شاید برای شما هم مفید باشه. روانشناسی خوندم که خب از این جهت که گاهی رو نوشته‌هام اثر می‌ذاره خواستم بدونین :دی. به خاطر یه مشکل جسمی از ویلچر استفاده می‌کنم اما زندگی عادی خودمو دارم، انگار نه انگار! اصولا برام مهم نیست چه محدودیتایی دارم باید به جایی که می‌خوام برسم و این یه دستوره!! اگر وبلاگ من رو تو وبلاگتون لینک کردین لطفا بهم بگین. بسی مچکرم :]

برای ارتباط با من میتونید از صفحه "تماس با من" استفاده کنید.

شبکه‌های اجتماعی

FacebookTwitterInstagramGoodreadsIMDB